سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

تنگه تیزآب

سینا جان امروز از طرف کلاس مشاعره رفتیم اردو 🥰 بگو کجا؟ 😍 تنگه تیزآب 😍 سپیدان  مامان جون فاطمه هم باهامون بودن و حسابی خوش گذروندیم  🥰 خیلی خیلی جای باصفایی بود و کلی آب بازی کردیم 💝 عصر‌های مرداد را باید کنار شما نفس کشید چه در کافه‌های شهر چه در حیاط خانه، چه در کنار درختان سرسبز و صدای پرندگان سرمست... عصرهای مرداد را باید کنار شما نفس کشید بیخیال تمام دردسرها و مشکلات بیخیال تمام غم‌های گاه و بیگاه باید کنار شما بود و ثانیه‌ها را گره زد به تمام اتفاقات پر از خوشی و خوش‌عطر دنیا... عصر‌های مرداد را باید کنار شما نفس کشید و غرق شد در امواج مهربان نگاهتان و مست...
26 مرداد 1401

محرم 1401

پسر عزیزم نگم برات از محرم امسال خودت زودتر از همه میرفتی پیاده 😍 اونجا کمک میکردی موکت پهن میکردین 😍 شربت میدادی 😍😍😍 هر چی از ذوق و شوقت بگم کم گفتم ـ از اول روضه تا آخر سینه زنی داخل مجلس بودی و اصلا فکر بازی کردن نبودی 😢 عزاداریات قبول باشه جان مادر  الهی همیشه امام حسین یار و یاورت باشه 🙏🙏🙏🙏 بودنتون انقدر قشنگه که قربون هر لحظه بودنتون کنارم میرم 🥰😍😘 اینم شمع شام غریبانت🕯🕯🕯🕯 هر کس که حسینی است حقیرش مشمار در رتبه کبیر است صغیرش مشمار عنوان گدائی درش آقائی است آقاست گدای او فقیرش مشمار انشاالله همیشه همینطور حسینی بمونی جون دلم😘😘😘 ...
18 مرداد 1401

شیراز گردی

امروز با بچه های کلاس مشاعره قرار شیراز گردی داشتی و کلی خوش گذروندی 🥰 حافظیه، سعدی، حمام وکیل، ارگ کریم خان من و سامان و بابایی هم می تونستیم بیایم اما میدونستم دلت میخواد مستقل بری، رفتی و یه عالمه کیف کردی 😘😘😘😘😘😘😘 الهی همیشه لبات بخنده نور چشمانم 😍 پسرم, عزیزترینم وقتی که جایی می روی، یک چیزهایی را جا می گذاری که من نمی دانم با آنها چه کنم بوی تنت که همه جا را فراگرفته و من به دنبال صاحب آن می گردم لباسهایت را که کناری گذاشتی وسایلت را که یادت رفته سرجایشان بگذاری آثار شیطنتهایت را جای نشستن و خوابیدنت را حرفهای دلنشین ات را مهربانی هایت را و من و من نمی ...
4 مرداد 1401
1